کسی به داد این خانه نرسید


کسی به داد این خانه نرسید

مهري شيرمحمدي

اشاره :

در بدنه ي مقاله  پژوهشگر سخت كوش  و  روزنامه نگار چيره دست

قزويني مقيم گيلان«سركار خانم مهري شير محمدي»از عزيزي به نام

«حسن آلياني» نام برده شده كه  هم نام جد خود «معين الرعايا» و در

 زيده ساكن بود. متأسفانه دو هفته ي قبل به علت بيماري ...به رحمت

خدا رفته است . روحش شاد و يادش گرامي باد.

 

به مناسبت یکصدمین سال قیام نهضت جنگل به قصد دیدن خانه‌ای تاریخی به ماکلوان می‌رویم.به خانه‌ای که نماد مقاومت میرزاست وحالا فقط ستونی ازآن باقی مانده است...

به مناسبت یکصدمین سال قیام نهضت جنگل به قصد دیدن خانه‌ای تاریخی به ماکلوان می‌رویم. به خانه‌ای که نماد مقاومت میرزاست و حالا فقط ستونی از آن باقی مانده است.برای دیدن این خانه و بازماندگان نهضت جنگل باید به فومنات رفت. بعد از میدان اصلی شهر ماکلوان و در سمت راست، روستای خانوانه و پس از آن روستای بالا زیده است. مسجد صاحب‌الزمان بالازیده، بازسازی شده، اما درخت خُوج معروف آن (گلابی وحشی) در گوشه حیاط وجود دارد. این درخت خاطیان زیادی را به یاد دارد که بر تنه‌اش چوب زده‌اند و فلک کرده‌اند.

گلایه از قضاوت‌های تلخ تاریخی

روبه‌روی مسجد تابلوی «کوچه معین الرعایا» دیده می‌شود. در دوسوی معبر درختان تنومند آزادی است که شاخه برهم ساییده‌اند. هرچند برخی از این درختان فقط تنه و ریشه قطورشان برخاک نمایان است. کمی جلو‌تر در خانه‌ای باز است، مرد میانسالی لب حوض دست و صورت بر آب می‌زند. نشانی خانه «حسن آلیانی» را می‌پرسم. می‌گوید: خودم هستم چه کار دارید؟

گرفتگی صدایش نشان از حنجره‌ای بیمار دارد. توضیح که می‌دهم، یک مرتبه چین به ابرو می‌دهد و به قصد بیرون کردن از حیاط خانه، پا پیش می‌گذارد. از قضاوت‌های تلخ تاریخی درباره جدش که همنام خود اوست، دل چرکین است. او همرزم میرزا بوده است.

کمی آرام که می‌گیرد، درد دل‌هایش شروع می‌شود. نشان عمارت را می‌پرسم؛ گوشه حیاط را نشانم می‌دهد. خانه‌ای محقر به سبک روستاهای کوهپایه، بامش کلش برنج و دیوار‌هایش سفید و فیروزه‌ای. می‌گوید: در زلزله منجیل ، عمارت ترک برداشت. به ناچار اینجا آمدیم و این خانه را به‌طورموقت ساختیم.

عمارت جدش معین‌الرعایا را توصیف و تاکید می‌کند: حسن خان اگر یاغی بود، لقب معین‌الرعایا نمی‌گرفت، حامی رعیت‌ها بود. مردم هم پیغام دادند تا از کربلا به آلیان برگردد. ۷سال پشت و پناه میرزا بود، پس چرا تالش‌ها را بدنام می‌کنند؟!  نشانی خانه سیروس جنگلی را می‌دهد؛ برادرزاده‌ میرزا کوچک خان جنگلی. می‌گوید: از پرچین خانه او می‌توانید باقیمانده عمارت را ببینید.

عمارتی فروریخته از گذر سال‌ها

 «سیروس جنگلی»، دانش آموخته زبان انگلیسی و بازنشسته بانک کشاورزی است. در تهران زندگی می‌کرد و ۳۰ سال پیش، زود‌تر از موعد خود را بازنشسته کرد. اکنون در زمین‌های آبا و اجدادی‌اش خانه ساخته است؛ در جوار عمارت معین الرعایا.

مادربزرگِ سیروس، کربلایی رقیه، دختر «حسن خان آلیانی» بوده و پدربزرگش، میرزا رحیم، برادر میرزا کوچک خان. می‌گوید: اگرچند ماه زود‌تر آمده بودید، حکم زرکوب شاه قاجار را که به او لقب معین الرعایا داده بود؛ به شما نشان می‌دادم. به بهانه یکصدمین سالگرد قیام میرزا آن را قرض گرفتند تا چند روز بعد برگردانند!او نگرش دیگری درباره جد مادری‌اش دارد: اول یاغی بود بعد‌ها خان شد. حسن خان در اصل «حسن کیش دَرّه‌ای» نام داشت، بعد‌ها خود را آلیانی نامید. کیش دره در آن زمان روستایی بود پر از شمشادهای وحشی که به آن کیش می‌گفتند. چند خانواده داشت و همانند روستای آلیان از کردهای کرمانشاه بودند که در دوره قاجار به اینجا کوچانده شدند.او یادآور می‌شود: حسن آلیانی خان فومنات بود؛ هم در دوره قاجار و هم بعد از شکست میرزا. او دزدان و بدکرداران را به درخت خوج می‌بست. وقتی میرزا قیام کرد به او پیوست ولی در اثر خیانت ناکام ماند.نوه‌اش «امیررضا جنگلی»، عکس قاب کرده‌ای را نشان می‌دهد؛ تصویر عمارت باشکوهی که برای دیدن آن آمده‌ایم. عمارتی که تنها یادگار نماد آزادی خواهی در ملک اربابی است.عمارتی ۲ طبقه با سبک معماری خوش‌نشین‌های کوهپایه غرب گیلان. عمارتی قرینه که با ۵ پله از سطح زمین فاصله دارد. دور تا دور هر۲ طبقه ایوان وسیعی است با ستون‌ها و نرده‌های مشبک چوبی و درخت مویی که از سطح زمین به دور نرده‌های طبقه فوقانی پیچیده است. سقف شیب دار عمارت به جای سفال پوشیده از لته‌های چوب تراش خورده است؛ به سبک بام پوش‌های غرب گیلان.
امیررضا سیم های خاردار کناره پرچین حیاط پدربزرگ را بالا می‌زند تا
بتوانیم باقی مانده ملک بزرگ معین الرعایا را ببینیم. بخشی از شالیزار‌ها در اثر تقسیم اراضی صاحبان دیگری پیدا کرده و حیاط بزرگ خانه بین وارثان تقسیم شده است.
بقایای
۲ یخچال دیده می‌شود. حوض و آبراهی که در انبوه علف‌ها گم شده‌اند و گودال یکی از یخچال‌ها محل تجمع زباله شده. درختان خوج و انار و کبریتی تاسف می‌خورند بر عمارت زیبایی که فروریخت و در انبوه سرخس و خزه و انجیر گم شد.
کسی به این خانه توجه نمی‌کند

 «جمشید شمسی‌پور خشتاونی»، شاعر معروف تالش زبان درباره تلاش‌های چندین ساله‌اش برای حفظ این عمارت می‌گوید. او که خود از اهالی «خشکنودهان»، روستایی نزدیک زیده است؛ به همشهری می‌گوید: سال ۱۳۶۳، عکس‌هایی از این خانه گرفتم و  به تهران رفتم. «تیمور گرگین»، شاعرو محقق، آن زمان در روزنامه اطلاعات کار می‌کرد. از او خواستم تا آگهی در روزنامه چاپ کند و از خیران، سرمایه دار‌ها و تالشان مقیم تهران که خیلی از آنها در بازار، اسم و رسم دارند، برای حفظ این بنا درخواست کمک کند. به اداره کل میراث فرهنگی هم رفتم، ولی کسی به داد این خانه نرسید.شمسی‌پور با تاسف می‌گوید: حتی بعد از زلزله خانه هنوز سرپا بود و می‌شد آن را مرمت کرد؛ بار‌ها شخصا دست به دامن وراث آلیان خان شدم و گفتم نگذارید خانه‌ای که نماد مقاومت میرزاست از بین برود. این خانه نشان می‌داد تالش‌های چه خدماتی به نهضت جنگل کرده‌اند. خودم هم سرمایه‌اش را نداشتم.وی پژوهش‌های جدیدی درباره نعمت‌الله خان آلیانی و پدرزنش حسن خان آلیانی، غلامعلی بابا ماسوله، کربلایی نقره (شخصی که می‌گویند موجب کشته شدن میرزا و نعمت الله خان شد) منتشر کرده است. این پژوهشگر می‌گوید: متاسفانه همین بی‌توجهی به نمادهای هویتی در ماسوله موجب شد تا برخی شخصیت‌های جنگل رازآلود بمانند.


این شاعر تالشی زبان تصریح می‌کند: خانه اگر بود، بیش از ۱۲۰ سال عمر نداشت. حسن خان تازه عمارت را ساخته بود که دست یاری به سمت میرزا دراز کرد. نیروهای جنگلی ۷سال در این عمارت مستقر شدند. بعد از کشته شدن میرزا، تا سال‌ها این خانه نماد نهضت و مقاومت بود و در خفقان رضاخانی، مردم برخی روستاهای اطراف به بهانه اینکه امامزاده‌ای ندارند دسته‌های عزاداری تاسوعا و عاشورا را به بالا زیده می‌آوردند و دور خانه معین الرعایا می‌گرداندند و با این زیرکی سعی می‌کردند ریشه‌های نهضت نخشکد.

شمسی‌پور از پیرمردی نام می‌برد که بانی این حرکت بوده است: «حبیب آبرومند» مسئول دسته عزاداری خشکنودهان هنوز زنده است و می‌تواند به صحت ادعا شهادت دهد. در کودکی خاطره گرداندن دسته عاشورا خشکنودهان به دور عمارت حسن خان آلیانی را به یاد دارم.

آیا بجا نیست شهرداری ماکلوان حداقل ماکتی از این خانه درست کند و در مسیر راه فومن- ماسوله قرار دهد تا زمینه‌ای باشد برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره میرزا و نهضت جنگل؟!

 

 

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: